اصطلاح “زنجیره تامین” به روزنامه ایندیپندنت(Independent Newspaper) در سال ۱۹۰۵ میلادی نسبت داده میشود، ولی باید درنظر داشت که مفهوم شبکهای از تامینکنندگان-تولیدکنندگان و تولیدکنندگان-مصرفکنندگان برای مدت زمان طولانی قبل از آن نیز میان انسانها وجود داشته است.
عرفان ارژمند
کارشناس تولید محتوای ارتباطات یکپارچه پاد
مفهوم “مدیریت زنجیره تامین” در دهه ۸۰ میلادی سربرآورده است؛ در نتیجه، این رشته در مقایسه با حوزههای مرتبط دیگر همچون تدارکات، حملونقل و تولید که همگی در مدیریت زنجیره تامین نقش دارند، هنوز جوان است. مقاله پیش رو که بخش اول آن پیش چشم شماست، قرار است تا مدیریت زنجیره تامین و دگردیسیهای آن را از زمان ظهورش تا به امروز، تشریح کند.
مدیریت زنجیره تامین چیست؟
مدیریت زنجیره تامین(Supply Chain Management)، مدیریت کل جریان تولید یک کالا یا خدمات است: از اجزای خام تا تحویل محصول نهایی به مصرف کننده. یک شرکت، شبکهای از تامینکنندگان یا به عبارتی، پیوندهایی(links) در زنجیره ایجاد میکند که محصول را از تامینکنندگان مواد خام به سازمانهایی که مستقیما با کاربران سروکار دارند، منتقل کند. زنجیره تامین، شبکهای از افراد، شرکتها، منابع، فعالیتها و فناوریهایی است که برای ساخت و فروش یک محصول یا خدمات استفاده میشود. یک زنجیره تامین با تحویل مواد خام از یک تامین کننده به یک تولیدکننده شروع میشود و با تحویل محصول یا خدمات نهایی به مصرف کننده نهایی پایان مییابد. SCM بر هر نقطه تماس محصول یا خدمات یک شرکت، از ایجاد اولیه تا فروش نهایی نظارت میکند. در طی تمامی زنجیره تامین SCM مناسب میتواند از طریق کارآیی، درآمدها را افزایش دهد، هزینهها را کاهش دهد و بر سود شرکت تاثیر بگذارد.
مدیریت زنجیره تامین چگونه کار می کند؟
به طور معمول، SCM تلاش میکند تا تولید، حملونقل و توزیع یک محصول را به طور متمرکز، کنترل کند یا آنها را به یکدیگر پیوند دهد. با مدیریت زنجیره تامین، شرکتها میتوانند هزینههای اضافی را کاهش داده و محصولات را سریعتر به مصرف کننده تحویل دهند. این کار با حفظ کنترل شدیدتر موجودیهای داخلی، تولید داخلی، توزیع، فروش و موجودیهای فروشندگان شرکت انجام میشود. SCM بر این ایده استوار است که تقریبا هر محصولی که به بازار میآید از تلاشهای سازمانهای مختلفی که یک زنجیره تامین را تشکیل میدهند، برآمده است. اگرچه زنجیرههای تامین برای سالها وجود داشتهاند، اما بیشتر شرکتها اخیرا به آنها به عنوان ارزش افزوده(value-add) برای عملیات خود توجه کردهاند.
مدیر زنجیره تامین سعی میکند کمبودها را به حداقل برساند و هزینهها را پایین نگه دارد. این کار صرفا مرتبط با تدارکات و خرید موجودی نیست. بنا به تعریف موسسه سلری(Salary)، مدیران زنجیره تامین “بر عملیات کلی زنجیره تامین و لجستیک، نظارت و مدیریت میکنند تا کارایی را به حداکثر برسانند و هزینه زنجیره تامین سازمان را به حداقل برسانند.”
بهبود بهرهوری و کارایی میتواند مستقیما به خط نهایی(bottom line) در خطوط تولید یک شرکت برسد. مدیریت خوب زنجیره تامین، شرکتها را از اتفاقات مختلف و دعاوی قضایی دور نگه میدارد. در SCM، مدیر زنجیره تامین تدارکات تمام جنبههای زنجیره تامین را که از پنج بخش زیر تشکیل شده است، هماهنگ میکند.
برنامهریزی(Planning)
برای به دست آوردن بهترین نتایج از SCM، فرآیند معمولا با برنامهریزی برای تطبیق عرضه با تقاضای مشتری و تولید، آغاز میشود. شرکتها باید نیازهای آینده آنها را پیش بینی کنند و بر اساس آن عمل کنند. این به مواد خام مورد نیاز در هر مرحله از ساخت، ظرفیت تجهیزات و محدودیتها و نیازهای کارکنان در طول فرآیند SCM مربوط میشود. نهادهای بزرگ اغلب به ماژولهای سیستم ERP [برنامهریزی منابع سازمانی یا Enterprise resource planning (ERP) سکویی است که شرکتها برای مدیریت و ادغام بخشهای اساسی کسبوکار خود، از آن استفاده میکنند] برای جمعآوری اطلاعات و کامپایل برنامهها متکی هستند.
یافتن منابع(Sourcing)
فرآیندهای SCM کارآمد به شدت به روابط قوی با تامینکنندگان متکی هستند. منبعیابی مستلزم همکاری با فروشندگان برای تامین مواد اولیه مورد نیاز در طول فرآیند تولید است. یک شرکت ممکن است بتواند از قبل برنامهریزی کرده و با یک تامین کننده کار کند تا کالاها را تامین کند. با این حال، صنایع مختلف نیازهای منابع متفاوتی خواهند داشت. به طور کلی، منبع SCM شامل اطمینان از موارد زیر است:
- مواد خام با مشخصات ساخت مورد نیاز برای تولید کالا مطابقت دارد.
- قیمتهای پرداخت شده برای کالاها مطابق با انتظارات بازار است.
- فروشنده این انعطاف را دارد که به دلیل رویدادهای پیشبینی نشده، به صورت اضطراری کالا را تحویل دهد.
- فروشنده دارای سابقه ثابتی در تحویل به موقع و با کیفیت خوب کالا است.
مدیریت زنجیره تامین به ویژه زمانی که تولیدکنندگان با کالاهای فاسدشدنی کار میکنند بسیار مهم است. هنگام تامین کالا، شرکتها باید به زمان تحویل کالا و اینکه تامینکننده چقدر میتواند این نیازها را برآورده کند، توجه داشته باشند.
تولید(Manufacturing)
در قلب فرآیند مدیریت زنجیره تامین، مواد خام را کارخانه با استفاده از ماشینآلات، نیروی کار یا سایر نیروهای بیرونی برای ساختن چیزی جدید، تغییر میدهد. این محصول نهایی، هدف نهایی فرآیند تولید است، اگرچه مرحله نهایی مدیریت زنجیره تامین نیست.
فرآیند تولید ممکن است بیشتر به وظایف فرعی مانند مونتاژ، آزمایش، بازرسی یا بستهبندی تقسیم شود. در طول فرآیند تولید، یک شرکت باید مراقب ضایعات یا سایر عوامل قابل کنترل باشد که ممکن است باعث انحراف از برنامههای اولیه شود. به عنوان مثال، اگر یک شرکت به دلیل عدم آموزش کارکنان از مواد خام بیشتری نسبت به برنامهریزی و منابع مورد نیاز استفاده میکند، شرکت باید مشکل را اصلاح کند یا مراحل اولیه SCM را مجددا بررسی کند.
تدارکات و تحویل(Delivery and Logistics)
پس از تولید محصولات و نهایی شدن فروش، یک شرکت باید محصولات را به دست مشتریان خود برساند. فرآیند توزیع اغلب به عنوان یک مشارکتکننده در تصویر برند دیده میشود؛ زیرا تا این لحظه، مشتری هنوز با محصول تعامل نداشته است. در فرآیندهای قوی SCM، یک شرکت دارای قابلیتهای لجستیکی قوی و کانالهای تحویل برای اطمینان از تحویل به موقع، ایمن و ارزانقیمت محصولات است.
این مسئله شامل داشتن پشتیبانی یا روشهای توزیع متنوع، در صورتی که یکی از روشهای حملونقل به طور موقت غیرقابل استفاده باشد نیز میشود. به عنوان مثال، روند تحویل یک شرکت ممکن است تحت تاثیر بارش برفی بیسابقه در مناطق مرکز توزیع قرار گیرد.
بازگرداندن(Returning)
فرآیند مدیریت زنجیره تامین با پشتیبانی از محصول و مرجوع مشتری به پایان میرسد. این که یک مشتری نیاز به بازگرداندن یک محصول داشته باشد، به اندازه کافی بد است و حتی بدتر از آن این است که آن بازگرداندن به علت اشتباهی از طرف شرکت باشد. این فرآیند مرجوع اغلب لجستیک معکوس(reverse logistic) نامیده میشود و شرکت باید اطمینان حاصل کند که توانایی دریافت محصولات مرجوعی را دارد و به درستی عملیات بازپرداخت برای وجه دریافت شده انجام میشود. چه یک شرکت در حال انجام فراخوان محصول باشد یا یک مشتری صرفا از محصول راضی نباشد، معامله با آن مشتری باید اصلاح شود.
بسیاری مرجوع مشتری را به عنوان یک تعامل بین مشتری و شرکت در نظر میگیرند. با این حال، بخش بسیار مهمی از مرجوع مشتری، ارتباطات بین شرکتی برای شناسایی محصولات معیوب، محصولات تاریخ مصرف گذشته یا کالاهای ناسازگار است. بدون پرداختن به علت اساسی مرجوع مشتری، فرآیند مدیریت زنجیره تامین با شکست مواجه خواهد شد و مرجوعها در آینده احتمالا ادامه خواهند داشت.
چرا مدیریت زنجیره تامین مهم است؟
سیستمهای موثر مدیریت زنجیره تامین هزینه، اتلاف و زمان را در چرخه تولید به حداقل میرسانند. استاندارد صنعتی تبدیل به یک زنجیره تامین بهموقع(just-in-time) شده است که در آن خردهفروش بهطور خودکار سفارشهای تکمیلی را به تولیدکنندگان ارسال میکند. قفسههای خردهفروشی را میتوان تقریبا به همان سرعتی که محصول فروخته میشود دوباره پر کرد. یکی از راههای بهبود بیشتر در این فرآیند، تجزیه و تحلیل دادههای شرکای زنجیره تامین است تا ببینیم کجا میتوان پیشرفتهای بیشتری انجام داد.
با تجزیه و تحلیل دادههای شریک، موسسه سیآیاو(CIO.com) سه سناریو را شناسایی میکند که در آن مدیریت موثر زنجیره تامین ارزش چرخه زنجیره تامین را افزایش میدهد:
- شناسایی مشکلات احتمالی: هنگامی که مشتری بیش از آنچه تولید کننده میتواند سفارش بپذیرد، محصولی را سفارش میدهد، خریدار میتواند از خدمات ضعیف شکایت کند. از طریق تجزیه و تحلیل دادهها، تولیدکنندگان ممکن است بتوانند قبل از اینکه خریدار ناامید شود، کمبود را پیش بینی کنند.
- بهینه سازی قیمت به صورت پویا: محصولات فصلی، ماندگاری محدودی دارند. در پایان فصل، این محصولات معمولا از بین میروند یا با تخفیفهای بسیار زیاد فروخته میشوند. خطوط هوایی، هتلها و سایر شرکتهای دارای «محصولات» فاسد شدنی، معمولاً قیمتها را به صورت پویا تنظیم میکنند تا تقاضا را برآورده کنند. با استفاده از نرمافزارهای تحلیلی میتوان حاشیه سود را حتی برای کالاهای سخت بهبود بخشید.
- بهبود تخصیص موجودی(قولِ شدنی: Available To Promise): ابزارهای نرمافزاری تحلیلی به تخصیص پویای منابع و برنامه ریزی کار بر اساس پیشبینی فروش، سفارشات واقعی و تحویل وعده داده شده مواد خام کمک میکنند. این باعث میشود تا هنگام ثبت سفارش، تولیدکنندگان بتوانند به طور قابل توجهی، سفارشهای نادرست را کاهش دهند.