اصطلاح “زنجیره تامین” به روزنامه ایندیپندنت(Independent Newspaper) در سال ۱۹۰۵ میلادی نسبت داده میشود، ولی باید درنظر داشت که مفهوم شبکهای از تامینکنندگان-تولیدکنندگان و تولیدکنندگان-مصرفکنندگان برای مدت زمان طولانی قبل از آن نیز میان انسانها وجود داشته است.
عرفان ارژمند
کارشناس تولید محتوای ارتباطات یکپارچه پاد
مفهوم “مدیریت زنجیره تامین” در دهه ۸۰ میلادی سربرآورده است؛ در نتیجه، این رشته در مقایسه با حوزههای مرتبط دیگر همچون تدارکات، حملونقل و تولید که همگی در مدیریت زنجیره تامین نقش دارند، هنوز جوان است. مقاله پیش رو که بخش اول آن پیش چشم شماست، قرار است تا مدیریت زنجیره تامین و دگردیسیهای آن را از زمان ظهورش تا به امروز، تشریح کند.
ویژگیهای کلیدی مدیریت موثر زنجیره تامین
زنجیره تامین آشکارترین چهره کسبوکار برای مشتریان و مصرفکنندگان است. هرچه مدیریت زنجیره تامین یک شرکت بهتر و موثرتر باشد، از اعتبار تجاری و پایداری بلندمدت آن بهتر محافظت میکند. سیمون الیس(Simon Ellis) از موسسه آیدیسی(IDC) مسیر مدیریت زنجیره تامین را در آینده اینگونه به تصویر کشیده است:
- متصل(Connected): امکان دسترسی به دادههای بدون ساختار از رسانههای اجتماعی، دادههای ساختاریافته از اینترنت اشیا (IoT) و مجموعه دادههای سنتیتر که از طریق ابزارهای ادغام سنتی ERP و B2B در دسترس هستند.
- مبتنی بر همکاری(Collaborative): بهبود همکاری با تامینکنندگان به طور فزایندهای به معنای استفاده از شبکههای تجاری مبتنی بر ابر(Cloud-Based) برای فعال کردن همکاری و تعامل چند شرکتی است.
- سایبرآگاه(Cyber-Aware): زنجیره تامین باید سیستمهای خود را ایمن کند و از آنها در برابر نفوذ و هک سایبری محافظت کند، که این البته باید نگرانی کل شرکت باشد.
- فعال شناختی(Cognitively Enabled): پلتفرم هوش مصنوعی با ترکیب، هماهنگی و انجام تصمیمها و اقدامات در سراسر زنجیره، تبدیل به برج کنترل زنجیره تامین مدرن میشود. بیشتر زنجیره تامین، خودکار و خودآموز است.
- جامع(Comprehensive): قابلیتهای تجزیه و تحلیل باید با دادهها در زمان واقعی(Real-time) مقیاس شوند و مطمئنا بینش کلی، جامع و سریع خواهد بود. تاخیر در زنجیره تامین آینده، غیرقابل قبول است.
بسیاری از زنجیرههای تامین این فرآیند را با مشارکت در شبکههای تجارت مبتنی بر اَبر در بالاترین سطح خود آغاز کردهاند و تلاشهای عمدهای برای تقویت قابلیتهای تحلیلی در حال انجام است.
تکامل مدیریت زنجیره تامین
در حالی که زنجیرههای تامین دیروز بر در دسترس بودن، جابجایی و هزینه داراییهای فیزیکی متمرکز بودند، زنجیرههای تامین امروزی در مورد مدیریت دادهها، خدمات و محصولات همراه با راهحلها هستند. سیستمهای مدیریت زنجیره تامین مدرن بسیار بیشتر از مکان و زمان هستند. مدیریت زنجیره تامین بر کیفیت محصول و خدمات، تحویل، هزینهها، تجربه مشتری و در نهایت سودآوری تاثیر میگذارد.
در سال ۲۰۱۷، یک زنجیره تامین معمولی ۵۰ برابر بیشتر از پنج سال قبل به دادهها دسترسی داشت. با این حال، کمتر از یک چهارم این دادهها تجزیه و تحلیل میشوند. این بدان معناست که ارزش دادههای حیاتی و حساس به زمان (مانند اطلاعات مربوط به آب و هوا، کمبود ناگهانی نیروی کار، ناآرامیهای سیاسی و انفجارهای کوچک تقاضا) میتواند از بین برود.
زنجیرههای تامین مدرن از حجم عظیمی از دادههای تولید شده توسط فرآیند زنجیره بهره میبرند و توسط کارشناسان تحلیلی و دانشمندان داده، مدیریت میشوند. رهبران زنجیره تامین آینده و سیستمهای برنامهریزی منابع سازمانی (ERP) که آنها مدیریت میکنند احتمالا بر بهینهسازی سودمند این دادهها تمرکز خواهند کرد که همانا تجزیه و تحلیل آنها در زمان واقعی با حداقل تاخیر است.
مدیریت زنجیره تامین پایدار
مدیریت زنجیره تامین پایدار (SSCM: Sustainable Supply Chain Management) درواقع، مدیریت یک زنجیره تامین است به گونهای که اهداف و الزامات پایداری(Sustainability) تعریف شده توسط شرکت، تامینکنندگان، مشتریان و ذینفعان خارجی (مانند مصرفکنندگان، خطمشیها و دیگر سازندگان و انجمنها) را یکپارچه میکند. این اهداف پایداری شامل اهداف اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و اخلاقی است که همه اعضای زنجیره تامین باید به آنها برسند تا زنجیره تامین را پایدار کنند.
تا به امروز، هیچ اتفاق نظری برای تعریف کامل اصطلاح “مدیریت زنجیره تامین پایدار” ارائه نشده است. همانطور که پیشتر ذکر شد، خود مدیریت زنجیره تامین (SCM) معمولاً به عنوان هماهنگی سیستمی و استراتژیک عملکردهای تجاری سنتی و تاکتیکها در سراسر این عملکردهای تجاری در یک شرکت خاص و در بین مشاغل در زنجیره تامین به منظور بهبود عملکرد بلند مدت، تعریف میشود. SCM معمولا شامل مدیریت شبکهای از مشاغل و ارائهدهندگان خدمات از جمله تولیدکنندگان مواد خام، سازندگان قطعات، تولیدکنندگان محصول، خردهفروشان و مصرفکنندگان است. دپارتمانهای مرکزی مدیریت زنجیره تامین در هر شرکت در میان بخشهای لجستیک، تولید و خرید هستند. تلاشها و همکاریهای مهمی برای همگامسازی عملیات در هر شرکت و بین هر شرکت ضروری است تا محصول یا خدمات به موقع تحویل داده شود و با نیازهای مصرفکنندگان، به عنوان مثال از نظر کیفیت، سرعت و هزینه، مطابقت داشته باشد. اما در حالی که SCM یک زمینه تحقیقاتی تثبیت شده است، این مورد کمتر در مورد مدیریت زنجیره تامین پایدار (SSCM) صدق میکند. برای تعریف SSCM، بیشتر کارهای علمی در مورد SSCM به سه ستون پایداری اشاره دارد که در گزارش برونتلاند(Brundtland) به عنوان ستونهای اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی تعریف شده است. از آنجایی که SSCM یک مفهوم نشأت گرفته از کشورهای صنعتی از اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی است، SSCM برای مدتی طولانی، با کاهش هزینه و عملکرد زیست محیطی شرکتها و شرکای زنجیره تامین آنها توضیح داده میشد. در واقع، مسائل اجتماعی جدی در این اقتصادها، همچون موضوع کودکان کار، کار اجباری یا بردهداری امروزه دیگر وجود ندارد و به همین علت، وجه اجتماعی کمتر مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. با احتساب مسایل اجتماعی، SSCM را میتوان بر اساس نظر سویرینگ(Seuring) و مولر(Müller) اینگونه تعریف کرد: “مدیریت جریان مواد، اطلاعات و سرمایه و همچنین همکاری بین شرکتها در طول زنجیره تامین با در نظرگرفتن اهداف از هر سه بعد توسعه پایدار یعنی اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی، که از مشتری و الزامات ذینفعان ناشی میشود.”
مدیریت زنجیره تامین پایدار (SSCM) را میتوان به عنوان یک اصطلاح فراگیر اما نه محدود به لجستیک معکوس و نیز مدیریت زنجیره تامین سبز (GSCM: Green Supply Chain Management) در نظر گرفت، اگرچه در حال حاضر هیچ توافقی در مورد تعریف وجود ندارد. با این حال، ابزارهای ارزیابی پایداری بر اساس همان سه ستونی است که پیشتر ذکر شد. دستورالعملهای پیمان جهانی ملل متحد (UNGC: United Nations Global Compact) و جی.آر.آی(GRI) از معدود دستورالعملهایی هستند که هر سه بعد پایداری را در نظر میگیرند. در بعد اجتماعی، GRI به ارزیابی روابط مدیریت کار، بهداشت و ایمنی شغلی، آموزش، تنوع و فرصتهای برابر، عدم تبعیض، آزادی انجمنها و احترام به حقوق بشر کمک میکند. UNGC نیز حقوق بشر در محل کار و جامعه و مسائل مربوط به کار مانند چانهزنی جمعی، کار کودکان، کار اجباری یا تبعیض را در بر میگیرد. ISO26000 نیز یک سند راهنمای مسئولیت اجتماعی است که شامل جنبههای اجتماعی فوقالذکر و موارد دیگری همچون شیوههای عملیاتی منصفانه، مسائل مرتبط با مصرفکننده و همچنین محیطزیست است.
مدیریت زنجیره تامین سبز
مدیریت زنجیره تامین سبز (GSCM) را میتوان به عنوان بخشی از مدیریت زنجیره تامین پایدار (SSCM) برشمرد. در حال حاضر، هیچ توافقی در مورد چگونگی تعریف و تمایز این دو مفهوم وجود ندارد و همپوشانی فزایندهای بین آنهاست. از این بابت، اینچنین در نظر گرفته میشود که GSCM به تمام ابتکارات اتخاذ شده برای کاهش، مدیریت و کنترل اثرات زیستمحیطی فعالیتهای تجاری در سراسر زنجیره تامین(مانند لجستیک معکوس) اشاره دارد.
GSCM در اوایل دهه ۱۹۹۰ با نیاز به “ادغام مسائل زیست محیطی در تولید” اهمیت پیدا کرد. GSCM مسائل زیست محیطی را در تمام عملکردهای زنجیره تامین ادغام میکند. GSCM باید از طریق ادغام معیارهای زیست محیطی در سازمان، تعامل و همکاری با تامینکنندگان برای ادغام بیشتر این معیارها در زنجیره تامین و مشارکت سایر ذینفعان مانند سهامداران، ارگانهای دولتی یا سازمانهای غیردولتی صورت پذیرد. یکپارچهسازی مدیریت زیست محیطی نیازمند فرآیندی از مدیریت زنجیره تامین سبز داخلی، یکپارچهسازی زنجیره تامین سبز تامین کننده، یکپارچه سازی زنجیره تامین سبز مشتری و یکپارچه سازی زنجیره تامین سبز جامعه است. اول، ادغام معیارهای زیست محیطی در سازمان، یعنی شرکت در بازنگری در فعالیتهای طراحی، خرید، ساخت، بستهبندی، انبارداری و حملونقل مورد نیاز است. ارزیابی چرخه عمر (LCA: Life Cycle Assessment) محصولات میتواند دیدگاه مفیدی برای آن باشد. در واقع، LCA سازمان را قادر میسازد تا اثرات زیستمحیطی یک محصول را در تمام طول زنجیره تامین، از مرحله طراحی تا پایان عمر (EoL: End of Life) محصول شناسایی کند. مرحله طراحی که اغلب در SCM نادیده گرفته میشود، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا در این مرحله است که اجزای محصول انتخاب میشوند. به منظور سبز کردن یک محصول یا خدمات (یعنی سازگارشدن با محیط زیست)، مدیران باید در این مرحله از توسعه محصول با مهندسان تعامل داشته باشند. دوم، انتخاب تامینکنندگان نیز یکی از اهرمها برای ایجاد یک زنجیره تامین “سبز” است. انتخاب تامینکننده میتواند بر اساس معیارهای محیطی باشد که شرکتها باید مطابق با سیاستها، اهداف استراتژیک و استانداردهای نظارتی خود، آن را تعیین کنند یا به طور داوطلبانه، از راههایی همچون استانداردهای صنعتی، آن را توسعه دهند. شرکتها میتوانند برخی معیارهای زیستمحیطی را تحمیل کنند تا توسط تامینکنندگانشان رعایت شود یا تامینکنندگان را بر اساس معیارهای زیستمحیطی انتخاب کنند و بر عملکرد زیستمحیطیشان نظارت کنند. کار با تامینکنندگان در طراحی محصول “سبز”، افزایش آگاهی از طریق کارگاهها و آموزش و حمایت از تامینکنندگان در توسعه سیاستها و اهداف زیست محیطی خود، برخی از راههای مکمل به سمت زنجیرههای تامین سبزتر هستند. سوم، مشتریان باید در فرآیند سبز کردن زنجیره تامین مشارکت کنند تا تاثیر محصول یا خدمت در مرحله استفاده و EoL را مدیریت کنند که البته این مشارکت میتواند به شکل داوطلبانه باشد. مشارکت دادن مشتریان همچنین میتواند با پیادهسازی یک سیستم مدیریت یکپارچه EoL رسمیتر باشد.
در نهایت، همکاری و هماهنگی با ذینفعان به عنوان یک کل (یعنی نه تنها تامینکنندگان و مشتریان، بلکه ارگانهای دولتی، سازمانهای غیردولتی یا جوامع محلی) برای بهبود عملکرد سبز زنجیره تامین، مورد نیاز خواهد بود.
با این حال، کماکان نیاز به تعریف «سبز» در عمل وجود دارد. برای این منظور، محققین بسیاری برروی تعیین و توسعه مجموعهای از شیوههای «سبز» کار کردهاند. سازمان استاندارد بینالمللی (ISO) و دستورالعملهای بینالمللی مانند ابتکار گزارشگری جهانی (GRI) یا (UNGC) منابع اطلاعاتیای هستند که در آن، شیوههای سازگار با محیط زیست تعریف میشوند. به عنوان مثال، استاندارد ISO 14001 الزامات توسعه و پیادهسازی یک سیستم مدیریت زیست محیطی را برای انواع فعالیتهای صنعتی برای به حداقل رساندن یا حذف اثرات زیست محیطی محصولات یا خدمات مشخص میکند یا UNGC ۱۰ اصل پایداری را تعریف میکند و مشخص میکند که برای محیط زیست، شرکتها میتوانند یک کد رفتار و دستورالعملها ایجاد کنند، یک کمیته مدیریت برای مدیریت ریسکهای زیست محیطی ایجاد کنند، اهداف پایداری را توسعه دهند، با طراحان محصول کار کنند و در نهایت، فرآیند تولید یا مواد ورودی را تغییر دهند.
نتیجهگیری
موضوع SSCM در عرصه تحقیق و نیز در عرصه عمل، بسیار گسترده است و به سختی میتوان آن را در چند پاراگراف خلاصه کرد. با این حال، این مقاله با هدف شفافسازی برخی مفاهیم کلیدی در این زمینه همچون GSCM و SSCM نوشته شده است. SSCM را میتوان به عنوان یک اصطلاح فراگیر در نظر گرفت که شامل لجستیک معکوس و GSCM میشود. SSCM طیف وسیعتری از اقدامات را برای مدیران و شرکتهای زنجیره تامین فراهم میکند؛ زیرا آنها را ملزم به توسعه و اجرای سیاستهایی برای بهبود مدیریت اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی میکند.
به طور خلاصه، SSCM فعالیتهای سنتی SCM (یعنی مدیریت اطلاعات، محصول و جریانهای مالی برای مدیریت همچون موجودی، انبار و حملونقل) را علاوه بر مدیریت وظایف سنتی، با چالشهای زیستمحیطی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی، ادغام روند دیجیتالیشدن (همچون بلاکچین و هوش مصنوعی) و نیز مدیریت ذینفعان داخلی و خارجی روبهرو میکند.
باید این نکته را خاطرنشان کرد که SCM پشت هر محصولی است که تولید میشود و خدمات ارائه میدهد، به این معنی که SCM نقش مهمی در جامعه مصرفکنندگان امروزی دارد. در تمام اقداماتی که میتوان انجام داد، باید به خوبی از انواع زمینههای نهادی، مقررات، هنجارها، ارزشها، باورها و فرهنگهایی آگاه بود که نیازمند رویکردهای پایین به بالا برای اجتناب از هر نوع تاثیر مخرب بر روند پایدارتر شدن زنجیره تامین است. به عنوان مثال، همکاری با سازمانهای محلی و شرکتهای مشاوره برای اطمینان از برقراری گفتگو برای برآوردن هر چه بهتر نیازها و نیازهای ذینفعان، یکی از راههای حصول پایداری بیشتر خواهد بود.